کتاب فقط روزهایی که می‌نویسم - کراپ‌شده

متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص می‌پردازد، هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضع‌گیری نویسنده است و...

به گزارش مشرق، آدم‌هایی هستند که کلمات برای آنان مانند اکسیژن و نوشتن مانند عمل تنفس است، آدم‌هایی که هرگز نمی‌توانند شرایطی فارغ از نوشتن و خواندن را در زندگی‌شان تصور کنند. آرتورکریستال هم از جمله این آدم‌هاست که کتاب « فقط روزهایی که می‌نویسم» را به رشته تحریر درآورده است. مردی که تمام طول زندگی‌اش سرگرم نوشتن جستار، فیلمنامه و معرفی کتاب بوده است، در کتاب اخیر خود تلاش دارد خواندن و نوشتن را به چالش بکشد.

اگر باور داشته باشیم که میزان تاثیرگذاری جستار در ذهن مخاطب به میزان نزدیکی دغدغه او با موضوع جستار ربط دارد، مخاطبی که درگیر نوشتن و خواندن است، می‌تواند همراه با صفحات این کتاب به سوالاتی که نویسنده مطرح می‌کند بیندیشد، بی‌آنکه نگران باشد قرار است نظر نویسنده به‌عنوان دلیل قطعی به او دیکته شود. آرتور کریستال در این کتاب به چند سوال مهم پاسخ می‌دهد. چرا بهتر است خالق متون محبوب‌مان را نبینیم؟ چرا زندگی و حرفه نویسندگی از هم جدا نیست؟ آیا خواننده واقعی آخر داستان معلوم می‌شود؟ سوالاتی که هرکدام را با بیان دلایلی یک به یک رد کرده و دلیل خود را برای این کار بیان می‌کند. تلاش برای  پاسخگویی به این سوالات را می‌توان شبیه یک فرآیند تفکر مکتوب دانست که نویسنده و مخاطب هر دو در آن دخیل می‌شوند.

درواقع این کتاب به نوعی شیوه اندیشیدن را به مخاطب می‌آموزد. اندیشیدن با نوشتن؛ همانطور که آرتور در ابتدای کتاب خود نوشته است: فقط وقتی می‌نویسم، فکر می‌کنم... اما جستار روایی چیست؟ در بخش انتهایی همین کتاب، نویسنده تعریف خود از جستار به‌عنوان قالب نوشته‌هایش را اینگونه شرح می‌دهد: «متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص می‌پردازد، هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضع‌گیری نویسنده است و با چاشنی طنزی ظریف، ساختاری ظاهرا نامنظم و گاه لحنی شبیه زبان شفاهی، داستان یا ساختار داستان را به خدمت می‌گیرد و روایت نویسنده از موضوع را ارائه می‌دهد». جستارهای این کتاب که توسط احسان لطفی به فارسی ترجمه شده دارای قلمی روان و حجمی به نسبت بلند است اما طرز بیان، مثال‌ها و داستان‌هایی که نویسنده در هر جستار بیان می‌کند، خواندن و فهم آن را برای مخاطب راحت‌تر می‌کند.

نویسنده در جستاری روایی از کتاب به نام زندگی و نویسندگی سعی دارد نشان دهد چرا زندگی و شغل یک فرد به‌عنوان نویسنده نمی‌تواند از یکدیگر جدا باشد. او در انتهای این جستار درباره همین مساله می‌نویسد: «شاید کسانی که مجبورند آواها و تباین‌های ظریف کلمات را ورز بدهند تا به متن مطلوب‌شان برسند، وجه مشخصه‌ای داشته باشند. برای این افراد نوشتن فقط یکی از عوامل زندگی نیست، بلکه پیش از آن ابزاری برای معنا کردن زندگی است. زندگی کردن و نوشتن درباره زندگی، وجوه متقابل بودن‌ هستند. کسی که می‌نویسد و کسی که زندگی می‌کند مکمل یکدیگرند؛ هرکدام دیگری را تغذیه می‌کند، در جست‌وجوی دانشی است که شاید هر دو را در ادراک خودشان یاری کند».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس